ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

سلام من الان یک ساله که عقد کردم ولی سر دو راهی گیر کردم همسرم به خانوادم و فامیلام توهین میکنه ولی انتظار داره من در برابر خانوادش خوب باشم به کسی هم نگفتم چون واقعا دودلم اگه بگم شخصیتشو خورد میکنم خودمو بهش ثابت کردم،ثابت کردم که دوسش دارم ولی میگه تو ثابت نکردی محبت میکنم میگه نه تو محبت نمیکنی من فقط به تو محبت میکنم میگه تنهایی بیرون نرو حتی با مادرت یه زن فقط باید با شوهرش بیرون بره میگه با خالت بیرون نرو چون ازش خوشم نمیاد یا مثلا زنداییت نباید وقتی ما ازدواج کردیم بیاد خونه ی ما یا با موتور بیرون نرو میگه از درس خوندن بدم میاد تو هم نباید بخونی وقتی خسته اس باهاش حرف میزنم ازش میپرسم که چی شده ولی وقتی میپرسم اعصبانی میشه میگه نپرس وقتی هم نمی پرسم میگه درکم نمی کنی نمی پرسی میگه دوستای تو ادمای بدی هستن باید فکر میکردم که تو هم بدی ولی من بد نیستم اونه که کنترل اعصاب نداره سر هر چیزی گیر میده اعصبانی میشه حتی یه بار ازم پرسید که کسی رو دوست داری یا نه؟اصلا درست نبود که اینو بپرسه ولی پرسد حتی میگه: بعضی مواقع به خودم میگم اگه با فلانی ازدواج میکردی الان خوب بودی میگه وقتی به دوستات اس میدی من فکر میکنم به کسی دیگه اس میدی نده و خیلی چیزای دیگه واقعا موندم چیکار کنم سر دو راهی گیر کردم به اینکه به این زندگی ادامه بدم یا نه؟چون واقعا دیگه نمیشه هر کسی یه حد و ظرفیتی داره چیکار کنم به نظر شما میشه به این زندگی ادامه داد یا نه تمومش کنم؟؟ ولی از ی طرف هم میترسم تمومش کنم فکر میکنم با این کارم خودمو بدبخت میکنم


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام. خواهر عزیزم، با این توضیحاتی که ارائه دادید نمی توان در مورد ادامه ی زندگی شما تصمیم گرفت، به همین خاطر پیشنهاد می کنم همسرتان را متقاعد کنید که در اسرع وقت با یک روانشناس بالینی مشورت کرده و ایشان وضعیت روحی همسرتان را به طور جامع بررسی کنند. ولی توصیه می کنم در این دوران به هیچ وجه رابطه جنسی نداشته باشید و با وجود این دودلی و تردید به ازدواج و زندگی مشترک تن ندهید تا تصمیم قطعی بگیرید. برای پاسخ دادن به سؤال شما جواب چهار سؤال در مورد همسرتان برایم مهم است : 1- این رفتار ایشان فقط در مورد شما این چنین است یا نه با در مورد خانواده و دوستانش هم حساس و بدگمان است؟ 2- از زمانی که با ایشان آشنا شدید این رفتارها را نسبت به شما نشان می دادند یا خیر به تازگی در مورد شما حساسیت های زیادی پیدا کرده اند؟ 3- وقتی دلیل این رفتارها را می پرسید چه می گویند؟ 4- چند تا دوست صمیمی دارد و رابطه اش با خانواده اش چه طور است؟ با این وجود در مورد یکی از مشکلاتی که زوجین با آن روبرو می شوند و آن بدگمانی یکی از همسران است توضیح می دهم، امیدوارم در تصمیم گیری به شما کمک کند. اگر یکی از همسران به دیگری بدگمان شود و دلیل همسرش را بپذیرد و با توضیح او قانع شود، بیماری نیست؛ ولی اگر استدلال پذیر نباشد و نشانه هایی نظیر موارد زیر در او دیده شود، باید با دقت تصمیم گرفت. برخی از علامت های بیماری بدگمانی چنین است: حساسیت در مورد خنده های عادی همسر، تذکر مداوم درباره پوشش مناسب و نگاه های معنادار به همسر، کنترل دائم و حرص خوردن، حساسیت به دیده بوسی و احوالپرسی با محارمی مانند عمو، دایی، خواهر زاده، برادرزاده و ...، سؤال مکرر درباره ی تماس ها و مزاحمت های تلفنی. در این صورت اگر این نشانه ها را در همسرتان می بینیدحتماً قبل از ورود به زندگی زناشویی با مراجعه به روانشناس یا روانپزشک تصمیمی صحیح بگیرید. توجه داشته باشید که زندگی با افرادی که به این بیماری مبتلا هستند، بسیار زجرآور است و باید آمادگی مشکلاتی مثل احتمال قطع روابط با همه ی نزدیکان حتی محارم، سرکشی های پیاپی به منزل حتی وسط روز و حین کار، تلفن های مکرر برای اطمینان از حضور شمادر منزل یا مشغول نبودن تلفن، تعقیب ها و بررسی های غیر عادی و غیر منطقیف خواب های آشفته، پرخاشگری و ... را داشته باشید. و اگر بعد از مراجعه به روانپزشک و روانشناس به شما این اطمینان خاطر را دادند که ایشان بیماری خاصی ندارند، با ایشان صحبت کنید، دلیل رفتارهایش را بپرسید و تعهد بگیرید که با شروط خاصی وارد زندگی مشترک می شوید.